(جایزه و غیره) بردن، برنده شدن، با موفقیت انجام دادن
She carried off the prize.
او جایزه را برد.
America carried off most of the gold medals.
امریکا بیشتر مدالهای طلا را برد.
(بیماری) موجب مرگ شدن، کشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cholera carried off thousands.
وبا هزاران نفر را کشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «carry off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carry-off