برق برد مدار، صفحهی مدار الکتریکی، تختهی مدار، برد الکترونیکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I carefully soldered the wires onto the circuit board.
سیمها را بادقت روی برد مدار لحیم کردم.
I need to replace the circuit board in my computer.
باید برد مدار کامپیوترم را عوض کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «circuit board» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circuit-board