Codependent

ˌkoʊdɪˈpendənt ˌkəʊdɪˈpendənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (شخص) وابسته‌ی متقابل، وابسته‌ی عاطفی
    • - It is never easy to disengage from a codependent relationship.
    • - خلاصی از رابطه‌ای که در آن وابستگی عاطفی شکل‌ گرفته هیچ‌گاه آسان نیست.
    • - Guys can be codependent, too.
    • - پسرها هم می‌توانند از لحاظ عاطفی وابسته‌ی متقابل شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد codependent

  1. adjective unhealthy psychological reliance of one person on another
    Synonyms: addicted, attached, hooked, interconnected, interdependent, mutually dependent, slavish trust, unhealthy confidence

ارجاع به لغت codependent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «codependent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/codependent

لغات نزدیک codependent

پیشنهاد بهبود معانی