با انسجام، با یکپارچگی، بهطور هماهنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team worked cohesively to complete the project on time.
تیم بهطور هماهنگ برای تکمیل پروژه در زمان مقرر کار کرد.
The ideas flowed cohesively during the discussion, leading to a solid plan.
ایدهها با یکپارچگی در طول بحث جریان یافت و منجر به طرحی قوی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cohesively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cohesively