فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Costing

ˈkɑːstɪŋ ˈkɒstɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    costed
  • شکل سوم:

    costed
  • سوم شخص مفرد:

    costs
  • شکل جمع:

    costings

معنی

  • noun
    (انگلیس) برآورد هزینه، محاسبه‌ی مخارج
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد costing

  1. verb To require in sacrifice
    Synonyms: losing, obligating, necessitating
  2. verb Be priced at
    Synonyms: fetching, valuing, be, tolling, sacrificing, getting, pricing, paying, paining, running, meeting, harming, estimating, taking, economizing, damaging, requiring, charging

ارجاع به لغت costing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «costing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/costing

لغات نزدیک costing

پیشنهاد بهبود معانی