فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Costing

ˈkɑːstɪŋ ˈkɒstɪŋ

گذشته‌ی ساده:

costed

شکل سوم:

costed

سوم‌شخص مفرد:

costs

شکل جمع:

costings

معنی

noun

(انگلیس) برآورد هزینه، محاسبه‌ی مخارج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد costing

  1. verb to require in sacrifice
    Synonyms:
    necessitating obligating losing
  1. verb be priced at
    Synonyms:
    be pricing charging running getting taking requiring estimating valuing meeting paying fetching tolling economizing sacrificing paining harming damaging

ارجاع به لغت costing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «costing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/costing

لغات نزدیک costing

پیشنهاد بهبود معانی