موسیقی کنترپوان (رابطهی دو یا چند سری نتی که با هم نواخته میشوند که این نتها از نظر هارمونی با همدیگر هماهنگ هستند اما از نظر ضربآهنگ و ملودی مستقل از یکدیگر هستند)
The use of counterpoint was a common technique in Baroque music.
استفاده از کنترپوان تکنیک رایجی در موسیقی باروک بود.
The composer used a lot of counterpoint in his latest symphony.
این آهنگساز در تازهترین سمفونی خود از کنترپوان زیادی استفاده کرد.
نقطهمقابل (بهطور مطلوب و خوشایند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The calmness of the lake provided a counterpoint to the chaos of the city.
آرامش دریاچه، نقطهمقابل هرجومرج و آشفتگی شهر بود.
The simplicity of the design was a counterpoint to the complexity of the technology behind it.
سادگی این طراحی نقطهمقابل پیچیدگی فناوری پشت آن بود.
درهمآمیختن (تضادها)، در کنار هم قرار دادن (تضادها) (بهطور مطلوب و خوشایند)
The writer counterpointed the protagonist's optimistic outlook with a pessimistic and tragic ending.
این نویسنده نگاه خوشبینانهی قهرمان داستان را با پایانی بدبینانه و تراژیک درهمآمیخته است.
The artist counterpointed the bright colors with dark shadows to create a dynamic composition.
این هنرمند رنگهای روشن را با سایههای تیره در کنار هم قرار داد تا ترکیبی پویا و زنده ایجاد کند.
موسیقی درهمآمیختن (دو یا چند سری نت متضاد از نظر ضربآهنگ) (بهطوری که کنترپوان حاصل شود)
The composer spent hours trying to counterpoint the two melodies.
آهنگساز ساعتها تلاش کرد تا این دو ملودی را در کنار هم قرار دهد.
The composer counterpointed the melody with a complex harmonic structure.
این آهنگساز ملودی را با یک ساختار هارمونیک پیچیده درهمآمیخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «counterpoint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterpoint