آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

    Counterpoint

    ˈkaʊnt̬ərpɔɪnt ˈkaʊntəpɔɪnt

    معنی counterpoint | جمله با counterpoint

    noun uncountable

    موسیقی کنترپوان (رابطه‌ی دو یا چند سری نتی که با هم نواخته می‌شوند که این نت‌ها از نظر هارمونی با همدیگر هماهنگ هستند اما از نظر ضرب‌آهنگ و ملودی مستقل از یکدیگر هستند)

    The use of counterpoint was a common technique in Baroque music.

    استفاده از کنترپوان تکنیک رایجی در موسیقی باروک بود.

    The composer used a lot of counterpoint in his latest symphony.

    این آهنگساز در تازه‌ترین سمفونی خود از کنترپوان زیادی استفاده کرد.

    noun countable

    نقطه‌مقابل (به‌طور مطلوب و خوشایند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The calmness of the lake provided a counterpoint to the chaos of the city.

    آرامش دریاچه، نقطه‌مقابل هرج‌ومرج و آشفتگی شهر بود.

    The simplicity of the design was a counterpoint to the complexity of the technology behind it.

    سادگی این طراحی نقطه‌مقابل پیچیدگی فناوری پشت آن بود.

    verb - transitive

    درهم‌آمیختن (تضادها)، در کنار هم قرار دادن (تضادها) (به‌طور مطلوب و خوشایند)

    The writer counterpointed the protagonist's optimistic outlook with a pessimistic and tragic ending.

    این نویسنده نگاه خوش‌بینانه‌ی قهرمان داستان را با پایانی بدبینانه و تراژیک درهم‌آمیخته است.

    The artist counterpointed the bright colors with dark shadows to create a dynamic composition.

    این هنرمند رنگ‌های روشن را با سایه‌های تیره در کنار هم قرار داد تا ترکیبی پویا و زنده ایجاد کند.

    verb - transitive

    موسیقی درهم‌آمیختن (دو یا چند سری نت متضاد از نظر ضرب‌آهنگ) (به‌طوری که کنترپوان حاصل شود)

    The composer spent hours trying to counterpoint the two melodies.

    آهنگساز ساعت‌ها تلاش کرد تا این دو ملودی را در کنار هم قرار دهد.

    The composer counterpointed the melody with a complex harmonic structure.

    این آهنگساز ملودی را با یک ساختار هارمونیک پیچیده درهم‌آمیخت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد counterpoint

    1. verb to show differences when compared; be different
      Synonyms:
      contrast
    1. noun striking difference between compared individuals
      Synonyms:
      contrast contrapunto faux-bourdon

    ارجاع به لغت counterpoint

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «counterpoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterpoint

    لغات نزدیک counterpoint

    • - counterpart
    • - counterplot
    • - counterpoint
    • - counterpoise
    • - counterpose
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.