فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Craig

ˈkreɪɡ ˈkreɪɡ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

(انگلیسی اسکاتلندی) صخره‌ی شیب‌دار

The hiker carefully climbed the craig.

کوهنورد با احتیاط از صخره‌ی شیب‌دار بالا رفت.

Climbing the craig required both skill and courage.

بالا رفتن از صخره‌ی شیب‌دار هم به مهارت نیاز داشت و هم به شجاعت.

noun

(انگلیسی اسکاتلندی) گردن، گلو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The singer strained his vocal cords, causing pain in his craig.

این خواننده تارهای صوتی خود را تحت فشار قرار داد و باعث ایجاد درد در ناحیه گلوی خود شد.

The doctor examined his craig.

پزشک گردن او را معاینه کرد.

noun

کریگ (اسم خاص مذکر) (با حرف بزرگ)

The teacher called on Craig to answer the question.

معلم از کریگ خواست تا به این پرسش پاسخ دهد.

I saw Craig at the grocery store yesterday.

دیروز کریگ را در خواربارفروشی دیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت craig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «craig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/craig

لغات نزدیک craig

پیشنهاد بهبود معانی