آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ بهمن ۱۴۰۳

    Cutout

    ˈkʌtaʊt ˈkʌtaʊt

    شکل جمع:

    cutouts

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: cut-out

    معنی cutout | جمله با cutout

    noun countable

    برش، مدل، ماکت (یا نمونه‌ی هرچیز که دور آن برش خورده و می‌تواند به‌صورت عمودی بایستد)

    She placed a cutout of a cat in the window to scare away birds.

    او ماکت گربه را در پنجره قرار داد تا پرندگان را بترساند.

    The artist displayed several intricate paper cutouts in the gallery.

    این هنرمند چندین برش کاغذی پیچیده را در گالری به نمایش گذاشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The stage set included a large cutout of a castle.

    صحنه‌ی نمایش شامل مدلی بزرگ از قلعه بود.

    noun countable

    برش، بریدگی، سوراخ (فضای خالی ایجاد شده از دُوربُری چیزی روی کاغذ، مقوا و...)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The cardboard box had several circular cutouts for ventilation.

    جعبه‌ی مقوایی چندین سوراخ دایره‌ای برای تهویه‌ی هوا داشت.

    The decorative lantern featured intricate cutouts that cast beautiful shadows.

    فانوس تزئینی دارای برش‌های پیچیده‌ای بود که سایه‌های زیبایی ایجاد می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The children made paper snowflakes by folding and creating cutouts in the paper.

    بچه‌ها با تا کردن و ایجاد بریدگی در کاغذ، دانه‌های برف کاغذی درست کردند.

    noun countable

    مداربند، سوئیچ قطع جریان، فیوز خودکار

    A faulty cutout was the reason the motor suddenly stopped working.

    مداربند معیوب دلیل توقف ناگهانی موتور بود.

    He replaced the old cutout with a more reliable model.

    او سوئیچ قطع جریان قدیمی را با مدلی مطمئن‌تر جایگزین کرد.

    adjective

    برش‌خورده، بریده‌شده

    She decorated the window with cutout snowflakes for the winter holidays.

    او پنجره را با دانه‌های برف بریده‌شده برای تعطیلات زمستانی تزئین کرد.

    He carefully arranged the cutout flowers on the birthday cake.

    او بادقت گل‌های برش‌خورده را روی کیک تولد چید.

    adjective

    برش‌دار، سوراخ‌دار، حفره‌دار

    She wore a beautiful cutout top that accentuated her figure perfectly.

    او بلوز برش‌دار زیبایی پوشیده بود که فرم بدنش را به‌طور کامل به نمایش گذاشت.

    The children enjoyed making cutout shapes for their art project.

    کودکان از ساختن اشکال سوراخ‌دار برای پروژه‌ی هنری خود لذت بردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cutout

    1. noun
      Synonyms:
      article newspaper article pattern sticker paper doll

    سوال‌های رایج cutout

    شکل جمع cutout چی میشه؟

    شکل جمع cutout در زبان انگلیسی cutouts است.

    ارجاع به لغت cutout

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cutout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cutout

    لغات نزدیک cutout

    • - cutoff
    • - cutoff frequency
    • - cutout
    • - cutover
    • - cutpurse
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.