به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dietary

ˈdaɪəteri ˈdaɪətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    مربوط به رژیم غذایی
    • - dietary changes according to age and need
    • - تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز
    • - dietary foods
    • - غذاهای رژیمی
    • - dietary diseases
    • - بیماری‌های ناشی از رژیم غذایی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dietary

  1. adjective Of or relating to the diet
    Synonyms: dietetic, dietetical

Collocations

  • dietary laws

    (در برخی مذهبها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک

ارجاع به لغت dietary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dietary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dietary

لغات نزدیک dietary

پیشنهاد بهبود معانی