آخرین به‌روزرسانی:

Dietary

ˈdaɪəteri ˈdaɪətri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

مربوط به رژیم غذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

dietary changes according to age and need

تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز

dietary foods

غذاهای رژیمی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

dietary diseases

بیماری‌های ناشی از رژیم غذایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dietary

  1. adjective of or relating to the diet
    Synonyms:
    dietetic dietetical

Collocations

dietary laws

(در برخی مذهبها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک

ارجاع به لغت dietary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dietary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dietary

لغات نزدیک dietary

پیشنهاد بهبود معانی