فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Drainage

ˈdreɪnɪdʒ ˈdreɪnɪdʒ

شکل جمع:

drainages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

زه‌کشی، زیر آب‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the drainage of marshlands

زهکشی زمین‌های باتلاقی

This lake receives the drainage of several mountain streams.

آب چندین جویبار کوهستانی به این دریاچه می‌ریزد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drainage

  1. noun seepage
    Synonyms:
    waste effluent waste water drain water sewerage bilge effluvium

ارجاع به لغت drainage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drainage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drainage

لغات نزدیک drainage

پیشنهاد بهبود معانی