با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Earthborn

ˈɜːθs ˈɜːθs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خاک زاد، خاکی، فانی، پست
    • - earthborn storms
    • - طوفان‌های زمینی (برای مثال در مقابل دریایی)
    • - earthborn cares and sorrows
    • - دلواپسی‌ها و غم‌های دنیوی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد earthborn

  1. adjective Subject to death
    Synonyms: human, temporal, perishable, adamitic, homocentric, man-centered

ارجاع به لغت earthborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «earthborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/earthborn

لغات نزدیک earthborn

پیشنهاد بهبود معانی