فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Earthbound
ˈɜrːθbaʊnd
ˈɜːθbaʊnd
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
در خاک ریشه دوانده، متوجه به‌سوی زمین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Armies are no longer merely earthbound.
ارتش‌ها دیگر فقط زمینی نیستند.
earthbound roots
ریشه‌های خاکی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
an earthbound rocket
موشکی که عازم کره‌ی زمین است، موشک زمین سوی
مترادف و متضاد earthbound
-
adjective relating to or characteristic of the earth or of human life on earthSynonyms:earthly worldly terrestrial temporal secular mundane earthen earthy tellurian terrene telluric
-
adjective lacking liveliness, charm, or surpriseSynonyms:dull flat dry lifeless unimaginative colorless spiritless flavorless lusterless lackluster pedestrian uninspired prosaic drab sterile arid aseptic prosy stodgy matter-of-fact
ارجاع به لغت earthbound
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «earthbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/earthbound
لغات نزدیک earthbound
- - earth-ball
- - earthborn
- - earthbound
- - earthen
- - earthenware