گذشتهی ساده:
empathizedشکل سوم:
empathizedسومشخص مفرد:
empathizesوجه وصفی حال:
empathizing(با: with) همدل بودن با
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I tried to empathize with my cellmate.
کوشیدم که با همسلولی خود همدلی برقرار کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «empathize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/empathize