ناپدیدی، غیبت، زوال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a few weeks, his enthusiasm for swimming in the ocean faded away.
پس از چند هفته، اشتیاق او به شنا در اقیانوس ازبین رفت.
She became ill and faded away.
او بیمار شد و مرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fadeaway» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fadeaway