بارورکردن، آبستن کردن، گشنیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The eggs are fecundated together.
تخمها با هم زادمند (یا بارور) میشوند.
The flow of different ideas fecundates the atmosphere of the university.
جریان عقاید گوناگون محیط دانشگاه را زادمند میکند.
the fecundation of young people's mind
بارورسازی فکر جوانان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fecundate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fecundate