با تب، تبدار
He was breathing fast and feverishly.
نفسهایش سریع و تبدار بود.
The child tossed feverishly in his sleep.
کودک در خواب، با تب اینسو و آنسو میغلتید.
با تبوتاب، با حرارت، با هیجان، بهصورت پرانرژی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company is working feverishly on the new product launch.
شرکت با تبوتاب روی عرضهی محصول جدید کار میکند.
Scientists are working feverishly to find a cure for the disease.
دانشمندان، پرانرژی برای یافتن درمان این بیماری کار میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feverishly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feverishly