آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Finger Food

ˈfɪŋɡərˈfuːd ˈfɪŋɡəfuːd

معنی finger food

(خوراکی که باید با انگشت خورد؛ مانند مزه‌ی برخی مشروب‌ها یا مرغ سرخ‌کرده) خوراک انگشتی، با دست خوردنی، گزک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد finger food

  1. noun food made to be picked up with the fingers and eaten
    Synonyms:
    finger sandwiches

ارجاع به لغت finger food

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «finger food» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/finger food

لغات نزدیک finger food

پیشنهاد بهبود معانی