(جوجه) پر درآوردن، پروازگر شدن
(پرندگان) جوجهی خود را پروردن، آمادهی پرواز کردن
پردار کردن، پرزدن (به پیکان و غیره)
a fledged arrow
تیر پردار
(مجازی) به بلوغ رسیدن، برنا شدن، بهحدکفایت رسیدن
a newly fledged dancer
رقاص نورسته (تازهکار)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fledge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fledge