با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Forty

ˈfɔːrti ˈfɔːti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    forties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun A2
    چهل، چهلمین، یک چهلم
    • - She is forty years old.
    • - او چهل سال دارد.
    • - The temperature will be in the forties.
    • - حرارت هوا بین چهل و چهل و نه (درجه) خواهد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد forty

  1. adjective Being ten more than thirty
    Synonyms: quadragenarian, 40, xl, quadragesimal, twoscore
  2. noun The cardinal number that is the product of ten and four
    Synonyms: quadragenarian, 40, xl

Collocations

  • the forties

    سالهای چهل، سالهای میان 1940 و 1949

ارجاع به لغت forty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forty

لغات نزدیک forty

پیشنهاد بهبود معانی