فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gamy

ˈɡeɪmi ˈɡeɪmi ˈɡeɪmi ˈɡeɪmi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

( gamey ) پر از شکار، دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد، بد بو، باجرئت، چاشنی‌زده، افتضاح‌آور، فاسد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Stale venison loses its gamy flavor.

گوشت آهوی مانده مزه‌ی تند خود را از دست می‌دهد.

The gamy cow was hard to milk.

دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A writer who gives all the gamy details.

نویسنده‌ای که همه‌ی جزئیات زننده را شرح می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gamy

  1. adjective ill-smelling; corrupt
    Synonyms:
    foul rank fetid rancid tainted malodorous reeking pungent strong-smelling strong-flavored strong-tasting sordid seamy

ارجاع به لغت gamy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gamy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gamy

لغات نزدیک gamy

پیشنهاد بهبود معانی