فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gilding

ˈɡɪldɪŋ ˈɡɪldɪŋ

گذشته‌ی ساده:

gilt

شکل سوم:

gilt

سوم‌شخص مفرد:

gilds

معنی و نمونه‌جمله

noun

زراندودکاری، زراندایی، مطلاکاری، تدهیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

His smile was the gilding that hid his evil heart.

لبخند او ظاهر فریبنده‌ای بود که باطن خبیث او را پنهان می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gilding

  1. verb to make superficially more acceptable or appealing
    Synonyms:
    sweetening sugarcoating sugaring honeying candying
  1. verb to adorn
    Synonyms:
    coloring glossing sugarcoating overlaying varnishing veneering whitewashing
  1. verb to give the appearance of gold
    Synonyms:
    plating washing overlaying
  1. noun a coating of gold or of something that looks like gold
    Synonyms:
    gilt

ارجاع به لغت gilding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gilding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gilding

لغات نزدیک gilding

پیشنهاد بهبود معانی