امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sweetening

    American: ˈswiːtənɪŋ British: ˈswiːtənɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      sweetened

    • شکل سوم:

      sweetened

    • سوم‌شخص مفرد:

      sweetens

    معنی‌ها

    noun
    شیرین‌سازی، شیرین‌گری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    noun
    شیرینساز، شیرین کننده، شیرینگر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sweetening

    1. verb make sweeter in taste
      Synonyms:
      sugaring sugarcoating candying honeying gilding mulling
      Antonyms:
      displeasing troubling worrying disrupting souring
    1. verb add sugar
      Synonyms:
      increasing enhancing calming alleviating relieving assuaging soothing softening appeasing placating mollifying gentling sugarcoating sugaring conciliating propitiating honeying renewing reviving purifying cleansing disinfecting freshening deodorizing ventilating perfuming fumigating mulling
      Antonyms:
      salting souring
    1. noun an improvement that makes something more agreeable
      Synonyms:
      enhancement sweetener

    ارجاع به لغت sweetening

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sweetening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sweetening

    لغات نزدیک sweetening

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه