جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Sweetening

American: ˈswiːtənɪŋ British: ˈswiːtənɪŋ

گذشته‌ی ساده:

sweetened

شکل سوم:

sweetened

سوم‌شخص مفرد:

sweetens

معنی‌ها

شیرین‌سازی، شیرین‌گری

شیرینساز، شیرین کننده، شیرینگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sweetening

verb make sweeter in taste

Synonyms:

sugaring sugarcoating candying honeying gilding mulling

Antonyms:

displeasing troubling worrying disrupting souring

verb add sugar

Synonyms:

increasing enhancing calming alleviating relieving assuaging soothing softening appeasing placating mollifying gentling sugarcoating sugaring conciliating propitiating honeying renewing reviving purifying cleansing disinfecting freshening deodorizing ventilating perfuming fumigating mulling

Antonyms:

salting souring

noun an improvement that makes something more agreeable

Synonyms:

enhancement sweetener

ارجاع به لغت sweetening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sweetening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweetening

لغات نزدیک sweetening

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!