فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Goosey

ˈɡuːsi ˈɡuːsi

توضیحات:

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: goosy

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal

غازمانند، غازی

She had a goosey gait.

راه رفتنش غازی بود.

a goosy noise

صدای غازمانند

adjective informal

ترسو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She felt goosey when she heard the loud noise outside her window.

وقتی صدای بلندی را از پشت پنجره شنید، احساس ترس کرد.

She was so goosy and did not want to try new things.

خیلی ترسو بود و نمی‌خواست چیزهای جدید را امتحان کند.

adjective informal

بسیار عصبی، بسیار بی‌قرار، بسیار دلواپس

She was so goosey that she couldn't even take the test.

او به‌قدری دلواپس بود که حتی نتوانست در آزمون شرکت کند.

She was goosy before her job interview.

او پیش از مصاحبه‌ی شغلی بسیار بی‌قرار بود.

adjective informal

حالتی از پوست که در اثر عواملی مثل سرما یا ترس یا استرس یا هیجان به شکل پرزهای برجسته یا همان سیخ شدن مو در می‌آید

This poem makes me goosey.

این شعر موی تنم رو سیخ کرد.

I felt goosey when the horror movie began.

وقتی فیلم ترسناک شروع شد، موی تنم سیخ شد.

adjective informal

احمق، کم‌عقل، نابخرد

His brother is a goosey man.

برادرش مردی احمق است.

the goosey boy

پسر کم‌عقل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goosey

  1. adjective having or revealing stupidity
    Synonyms:
    foolish dopey dopy jerky anserine goosy gooselike

ارجاع به لغت goosey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goosey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/goosey

لغات نزدیک goosey

پیشنهاد بهبود معانی