امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Goosey

ˈɡuːsi ˈɡuːsi
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: goosy

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
غازمانند، غازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She had a goosey gait.
- راه رفتنش غازی بود.
- a goosy noise
- صدای غازمانند
adjective informal
ترسو
- She felt goosey when she heard the loud noise outside her window.
- وقتی صدای بلندی را از پشت پنجره شنید، احساس ترس کرد.
- She was so goosy and did not want to try new things.
- خیلی ترسو بود و نمی‌خواست چیزهای جدید را امتحان کند.
adjective informal
بسیار عصبی، بسیار بی‌قرار، بسیار دلواپس
- She was so goosey that she couldn't even take the test.
- او به‌قدری دلواپس بود که حتی نتوانست در آزمون شرکت کند.
- She was goosy before her job interview.
- او پیش از مصاحبه‌ی شغلی بسیار بی‌قرار بود.
adjective informal
حالتی از پوست که در اثر عواملی مثل سرما یا ترس یا استرس یا هیجان به شکل پرزهای برجسته یا همان سیخ شدن مو در می‌آید
- This poem makes me goosey.
- این شعر موی تنم رو سیخ کرد.
- I felt goosey when the horror movie began.
- وقتی فیلم ترسناک شروع شد، موی تنم سیخ شد.
adjective informal
احمق، کم‌عقل، نابخرد
- His brother is a goosey man.
- برادرش مردی احمق است.
- the goosey boy
- پسر کم‌عقل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goosey

  1. adjective Having or revealing stupidity
    Synonyms: anserine, dopy, dopey, foolish, goosy, gooselike, jerky

ارجاع به لغت goosey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goosey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goosey

لغات نزدیک goosey

پیشنهاد بهبود معانی