با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hard-working

ˌhɑːrdˈwɜːrkɪŋ ˈhɑːdˌwɜːkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: hardworking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
سخت‌کوش، پرتلاش، کوشا، کاری، ساعی، کوشنده، زحمت‌کش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The hard-working athletes trained for hours every day to prepare for the upcoming competition.
- ورزشکاران پرتلاش هر روز ساعت‌ها تمرین می‌کردند تا برای مسابقات پیش‌رو آماده شوند.
- My father is a hardworking man who never takes a day off from his job.
- پدرم مرد سخت‌کوشی است که هرگز یک روز هم از کارش مرخصی نمی‌گیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard-working

  1. adjective tending to work with energy and commitment
    Synonyms: industrious, diligent, perseverence

ارجاع به لغت hard-working

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard-working» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-working

لغات نزدیک hard-working

پیشنهاد بهبود معانی