compulsion, coaction, duress, constraint, obligation, force, coercion
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
منفورترین چیز برای او اجبار است.
Her strongest hate is compulsion.
اجبار قانونی جهت مهیا کردن محیط کاری امن برای کارکنان
legal obligation to provide a safe working environment for employees
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اجبار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجبار