به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

اجبار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • ناچاری، الزام، جبر
  • فونتیک فارسی

    ejbaar
  • اسم
    compulsion, coaction, duress, constraint, obligation, force, coercion
    • - منفورترین چیز برای او اجبار است.

    • - Her strongest hate is compulsion.
    • - اجبار قانونی جهت مهیا کردن محیط کاری امن برای کارکنان

    • - legal obligation to provide a safe working environment for employees
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد اجبار

ارجاع به لغت اجبار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اجبار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اجبار

لغات نزدیک اجبار

پیشنهاد بهبود معانی