فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hunted

ˈhʌnt̬ɪd ˈhʌntɪd

سوم‌شخص مفرد:

hunts

وجه وصفی حال:

hunting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ترسیده، نگران

Carla always has such a hunted look.

کارلا همیشه چنین نگاهی نگران دارد.

His eyes had a hunted look.

نگاهی ترسیده از چشمانش می‌بارید.

adjective

شکارشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the hunted fox

روباه شکارشده

I heard panting like a hunted stag.

صدای نفس‌نفس‌زدن مثل صدای گوزن شکارشده را شنیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hunted

  1. adjective pursued
    Synonyms:
    followed chased tracked trailed wanted searched for tailed hounded stalked dogged outlawed

ارجاع به لغت hunted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunted

لغات نزدیک hunted

پیشنهاد بهبود معانی