سومشخص مفرد:
huntsوجه وصفی حال:
huntingترسیده، نگران
Carla always has such a hunted look.
کارلا همیشه چنین نگاهی نگران دارد.
His eyes had a hunted look.
نگاهی ترسیده از چشمانش میبارید.
شکارشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the hunted fox
روباه شکارشده
I heard panting like a hunted stag.
صدای نفسنفسزدن مثل صدای گوزن شکارشده را شنیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hunted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunted