فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hunted

ˈhʌnt̬ɪd ˈhʌntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    hunts
  • وجه وصفی حال:

    hunting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ترسیده، نگران
    • - Carla always has such a hunted look.
    • - کارلا همیشه چنین نگاهی نگران دارد.
    • - His eyes had a hunted look.
    • - نگاهی ترسیده از چشمانش می‌بارید.
  • adjective
    شکارشده
    • - the hunted fox
    • - روباه شکارشده
    • - I heard panting like a hunted stag.
    • - صدای نفس‌نفس‌زدن مثل صدای گوزن شکارشده را شنیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hunted

  1. adjective pursued
    Synonyms: followed, tracked, trailed, chased, stalked, hounded, dogged, tailed, outlawed, wanted, searched for

ارجاع به لغت hunted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hunted

لغات نزدیک hunted

پیشنهاد بهبود معانی