گذشتهی ساده:
ingeminatedشکل سوم:
ingeminatedسومشخص مفرد:
ingeminatesوجه وصفی حال:
ingeminatingبازگو کردن، تکرار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She ingeminated her request politely until they agreed.
او درخواستش را بهطور مؤدبانه چندین بار تکرار کرد تا آنها موافقت کردند.
The author ingeminated the key points in the conclusion to reinforce the message.
نویسنده، نکات کلیدی را دوباره بیان کرد تا پیام را تقویت کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ingeminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingeminate