فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inner Circle

ˈɪnərˈsɜrːkəl ˈɪnəˈsɜːkəl

شکل جمع:

inner circles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

حلقه‌ی نزدیکان، حلقه‌ی افراد بانفوذ، حلقه‌ی مهره‌های اصلی (گروه کوچکی از افراد که سازمان، حزب سیاسی و یا مجموعه‌ای را کنترل می‌کنند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The CEO's inner circle met to discuss the company's future.

حلقه‌ی نزدیکان مدیرعامل برای بحث در مورد آینده شرکت با یکدیگر ملاقات کردند.

The inner circle met weekly to discuss important matters.

حلقه‌ی افراد بانفوذ برای بحث در مورد مسائل مهم هر هفته با یکدیگر ملاقات می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inner circle

  1. noun a small group of people who are close to a leader, organization, or influential figure. This group often has access to confidential information and plays a significant role in decision-making processes
    Synonyms:
    in-group cadre cohort in-crowd kitchen cabinet brain trust brains trust charmed circle we-group inside infrastructure

ارجاع به لغت inner circle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inner circle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inner-circle

لغات نزدیک inner circle

پیشنهاد بهبود معانی