(با وجود خطر، گرفتاری مالی و...) خود را سر پا نگه داشتن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite so many responsibilities, she worked hard to keep her head above water.
علیرغم مسئولیتهای بسیار، او سخت تلاش کرد تا خود را سر پا نگه دارد.
After losing his job, he took on freelance projects to keep his head above water.
پساز از دست دادن شغل خود، او پروژههای فریلنسری بر میداشت تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
In the chaos of life, it’s important to find ways to keep your head above water.
در دوران آشوب زندگی، مهم است که برای سرپا نگه داشتن خود راههایی را پیدا کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keep one's head above water» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keep-ones-head-above-water