معنی leapt به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: lept British: lept

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
leapt
شکل سوم:
leapt
سوم‌شخص مفرد:
leaps
وجه وصفی حال:
leaping

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

زمان گذشته ساده فعل Leap

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

قسمت سوم فعل Leap

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leapt

verb Move forward by leaps and bounds

Synonyms: sprung, jumped, bounded, vaulted, surged, soared, skipped, bounced, risen, rebounded, pranced, plunged, lunged, increased, hurdled, hopped, gambolled, galloped, frisked, cleared, cavorted, capered, bucked, ascended
verb Jump down from an elevated point

Synonyms: jumped, vaulted, sprung, hurdled

Antonyms: plummeted, fallen

ارجاع به لغت leapt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «leapt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leapt

لغات نزدیک leapt

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی