فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Linen

ˈlɪnɪn ˈlɪnɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2

پوشاک کتان (پارچه)

The tailor used linen fabric to create the elegant dress.

خیاط برای دوخت این لباس زیبا از پارچه‌ی کتان استفاده کرد.

Linen is known for its durability.

کتان به دوامش معروف است.

adjective

کتان، کتانی، از جنس کتان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

linen thread

نخ کتان

She wore a linen dress to the beach.

برای رفتن به ساحل لباس کتانی به تن داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

linen towels

حوله‌هایی از جنس کتان

His linen shirt was wrinkled.

پیراهن کتانش چروک شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد linen

  1. noun things made of linen, or of cotton, etc., as tablecloths, sheets, shirts, etc.
    Synonyms:
    cloth fabric material bedding garments paper thread sheeting napery bodywear toile lawn damask linen cloth cambric lingerie flaxen fabric leatherware linen-paper dornick brabant

ارجاع به لغت linen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «linen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/linen

لغات نزدیک linen

پیشنهاد بهبود معانی