Madding

ˈmædɪŋ ˈmædɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دیوانه‌کننده، دیوانه از غضب، برافروخته، از کوره در رفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد madding

  1. adjective marked by extreme excitement, confusion, or agitation
    Synonyms:
    wild mad frantic frenzied delirious frenetic

ارجاع به لغت madding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «madding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/madding

لغات نزدیک madding

پیشنهاد بهبود معانی