با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Menstruation

ˌmenstruːˈeɪʃn̩ ˌmenstrʊˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    menstruations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
قاعدگی، دشتان، ماهینگی، عادت ماهانه، پریود، حیض (جاری شدن خون از پوشش داخلی رحم به‌طور منظم در جنس ماده‌ی انسان و در برخی گونه‌های خاص پستانداران از دوران بلوغ تا دوران پساقاعدگی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The zookeeper closely monitored the elephants' menstruation cycles to ensure their reproductive health.
- نگهبان باغ وحش چرخه‌ی قاعدگی فیل‌ها را به‌دقت زیر نظر داشت تا از سلامت زادآوری آن‌ها مطمئن شود.
- The length of menstruation can vary from person to person, but it typically lasts around 3-7 days.
- طول دشتان می‌تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد اما معمولاً حدود ۳ تا ۷ روز طول می‌کشد.
- Many women experience cramps and bloating during menstruation.
- بسیاری از زنان در ماهینگی دچار دل‌پیچه و نفخ می‌شوند.
- Menstruation used to make my sister quite ill for a few days.
- عادت ماهانه خواهرم را برای چند روز کاملاً بیمار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد menstruation

  1. noun The monthly discharge of blood from the uterus of nonpregnant women from puberty to menopause; ; --Hippocrates; --Aristotle
    Synonyms: menses, period, catamenia, bleeding, discharge, the curse, menorrhea, menstruum, monthlies, flow

ارجاع به لغت menstruation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «menstruation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/menstruation

لغات نزدیک menstruation

پیشنهاد بهبود معانی