با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mental Hospital

ˈment̬l ˌhɑːspɪt̬l ˈmentl ˌhɒspɪtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mental hospitals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تیمارستان، بیمارستان روانی
    • - Her parents committed her to a mental hospital in Massachusetts.
    • - والدینش او را در بیمارستان روانی در ماساچوست بستری کردند.
    • - He is currently in the mental hospital.
    • - او در حال حاضر در تیمارستان است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mental hospital

  1. noun hospital for mental problems
    Synonyms: bughouse, funny farm, insane asylum, loony bin, madhouse, mental health facility, mental institution, nuthouse, psychiatric hospital, psychiatric unit, psychiatric ward, psychopathic hospital, sanatorium, sanitarium

ارجاع به لغت mental hospital

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mental hospital» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mental-hospital

لغات نزدیک mental hospital

پیشنهاد بهبود معانی