با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Nick-nack

ˈnɪknæk ˈnɪknæk
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت:  knick-knack

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خرت‌وپرت، خرده‌ریز، زلم‌زیمبو، بدلیجات
- The hotel room was filled with gaudy nick-nacks that clashed with the sleek, modern decor.
- اتاق هتل مملو از خرت‌وپرت‌های جلف بود که با دکوراسیون شیک و مدرن در تضاد بود.
- The shelves were cluttered with all sorts of nick-nacks, from porcelain figurines to miniature vases.
- قفسه‌ها مملو از انواع خرده‌ریزها، از مجسمه‌های چینی گرفته تا گلدان‌های مینیاتوری بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nick-nack

  1. noun Miscellaneous curios
    Synonyms: knickknack, bric-a-brac, knickknackery, whatnot

ارجاع به لغت nick-nack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nick-nack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nick-nack

لغات نزدیک nick-nack

پیشنهاد بهبود معانی