گذشتهی ساده:
obsecratedشکل سوم:
obsecratedسومشخص مفرد:
obsecratesوجه وصفی حال:
obsecratingقدیمی التماس کردن، استدعا کردن، تمنا کردن، خواهش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They obsecrated the authorities for immediate assistance.
آنها با خواهش و التماس از مقامات درخواست کمک فوری کردند.
The villagers obsecrated their ruler to reduce the heavy taxes.
روستاییان به حاکم خود التماس کردند که مالیاتهای سنگین را کاهش دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obsecrate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obsecrate