فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

On-line

American: ˈɒnˌlaɪn British: ˈɒnˌlaɪn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

کامپیوتر برخط، برراستا، در راستا، وصل - خط، پیوسته، متصل، داخل خط، حین کار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

on-line database

بانک اطلاعاتی برخط

on-line processing

پردازش برخط

نمونه‌جمله‌های بیشتر

on-line storage

حافظه‌ی برخط

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد on-line

  1. adjective connected to the Internet
    Synonyms:
    connected accessible wired plugged in hooked up linked networked on the Internet electronically connected accessible by computer operative ready for use installed on stream

ارجاع به لغت on-line

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «on-line» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-line

لغات نزدیک on-line

پیشنهاد بهبود معانی