فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Psychology

saɪˈkɑːlədʒi saɪˈkɒlədʒi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    psychologies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    روان‌شناسی
    • - He studied philosophy and psychology at Cambridge.
    • - او در کمبریج فلسفه و روان‌شناسی خواند.
    • - Freudian theory has had a great influence on psychology.
    • - نظریه‌ی فرویدی تأثیر شگرفی بر روان‌شناسی داشته.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد psychology

  1. noun study of the mind; emotional and mental constitution
    Synonyms: attitude, behaviorism, medicine, mental make-up, mental processes, personality study, psych, science of the mind, therapy, way of thinking, where head is at

لغات هم‌خانواده psychology

ارجاع به لغت psychology

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psychology» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/psychology

لغات نزدیک psychology

پیشنهاد بهبود معانی