امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Purblind

ˈpɜːrblaɪnd ˈpɜːblaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
نابینا، نیم‌کور، دارای چشم تار، نیم‌کور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purblind

  1. adjective Having greatly reduced vision
    Synonyms:
    dim-sighted near-blind sand-blind visually-impaired visually challenged
  1. adjective Lacking in insight or discernment; ; - Jasper Griffin
    Synonyms:
    obtuse
  1. adjective Unwilling or unable to perceive
    Synonyms:
    blind dull uncomprehending unperceptive

ارجاع به لغت purblind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purblind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purblind

لغات نزدیک purblind

پیشنهاد بهبود معانی