گذشتهی ساده:
pwnedشکل سوم:
pwnedسومشخص مفرد:
pwnsوجه وصفی حال:
pwningعامیانه شکست دادن، تسلط یافتن، مغلوب شدن (بهشکلی تحقیرآمیز بهویژه در بازیهای ویدیویی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He managed to pwn his opponent in the final round of the tournament.
او در دور پایانی مسابقات موفق شد حریف خود را شکست دهد.
The gamer loved to pwn noobs in the online match.
بازیکن حرفهای دوست داشت که نابلدهای تازهکار را در مسابقهی آنلاین شکست دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pwn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pwn