گذشتهی ساده:
respectedشکل سوم:
respectedوجه وصفی حال:
respectingارادت، ادای احترام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Give my respects to His Lordship.
ارادت من را به ایشان برسان.
He came along to pay his respects.
او آمده است تا ادای احترام کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «respects» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/respects