فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Send-off

ˈsendɒf ˈsendɒf

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B2

سفر مشایعت کردن، بدرود گفتن (با دادن هدیه یا مهمانی و غیره)، (عامیانه)، مراسم بدرود (برای کسی که سفر می رود)، مشایعت، مشایعت کردن، همراهی، ایین بدرود ودعای خیر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

give somebody a send off

با کسی خداحافظی کردن، کسی را بدرقه کردن

noun countable

(عامیانه) (برای کسی که روانه‌ی شغل یا کار جدیدی است) مراسم آغاز، ابراز حسن نیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد send-off

  1. noun activities that accompany a celebration
    Synonyms:
    good start auspicious beginning going-away party
  1. verb transfer
    Synonyms:
    send dispatch despatch get off
  1. verb throw, send, or cast forward
    Synonyms:
    project
  1. noun a start given to contestants
    Synonyms:
    start-off kickoff
  1. noun an organized expression of goodwill at the start of a trip or new venture
    Synonyms:
    bon-voyage

ارجاع به لغت send-off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «send-off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/send-off

لغات نزدیک send-off

پیشنهاد بهبود معانی