جا افتادن، خو گرفتن، عادت کردن، جاگیر شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The new employee is starting to settle in and get to know their coworkers.
کارمند جدید شروع به جاگیر شدن و آشنایی با همکاران خود میکند.
After a few months, I finally feel like I've settled into my new job and routine.
بعداز چند ماه، بالاخره احساس میکنم که در کار و روال جدیدم جا افتادهام.
مستقر شدن، اسکان دادن، کمک کردن (برای جا افتادن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The orientation program is designed to help new employees settle in quickly.
برنامه جهتیابی برای کمک به کارمندان جدید طراحی شده است که بهسرعت در آن مستقر شوند.
It may take some time to settle in to your new home, but I'm sure you'll feel comfortable soon.
ممکن است مدتی طول بکشد تا در خانهی جدیدتان مستقر شوید، اما من مطمئن هستم که بهزودی احساس راحتی خواهید کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «settle in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/settle-in