فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Somewhere

ˈsʌmwer ˈsʌmweə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A2

یک جایی، در یک محلی، در مکانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Go somewhere else.

برو جای دیگر.

Jaffar lives somewhere in London.

جعفر یک جایی در لندن زندگی می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He went to somewhere in France.

به جایی در فرانسه رفت.

somewhere about ten o'clock

وقتی در حدود ساعت ده

somewhere between five and six million voters

تقریباً بین پنج و شش میلیون رأی‌دهنده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد somewhere

  1. adverb in, or at some place
    Synonyms:
    around elsewhere about in one place or another someplace around somewhere here and there someplace or another someplace or other scattered kicking around any old place parts unknown somewheres
    Antonyms:
    nowhere

ارجاع به لغت somewhere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «somewhere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/somewhere

لغات نزدیک somewhere

پیشنهاد بهبود معانی