یک جایی، در یک محلی، در مکانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Go somewhere else.
برو جای دیگر.
Jaffar lives somewhere in London.
جعفر یک جایی در لندن زندگی میکند.
He went to somewhere in France.
به جایی در فرانسه رفت.
somewhere about ten o'clock
وقتی در حدود ساعت ده
somewhere between five and six million voters
تقریباً بین پنج و شش میلیون رأیدهنده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «somewhere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/somewhere