شکل جمع:
soundboardsموسیقی ساندبورد، صفحهی صوتی (صفحهای که به تولید صدا کمک میکند)
The soundboard of the harp was intricately carved and decorated.
صفحهی صوتی چنگ بهطرز پیچیدهای حکاکیشده و تزئینشده بود.
He carefully cleaned the soundboard of his violin to maintain its clarity.
او بادقت صفحهی صدای ویولن خود را تمیز کرد تا شفافیت آن حفظ شود.
کارت صدا، کارت صوتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soundboard on my computer is not working properly.
کارت صوتی کامپیوترم بهدرستی کار نمیکند.
The soundboard in my car is giving me trouble.
کارت صدا در ماشینم مرا به دردسر میاندازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «soundboard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soundboard