فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Soundboard

ˈsaʊndbɔːrd ˈsaʊndbɔːd

شکل جمع:

soundboards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

موسیقی ساندبورد، صفحه‌ی صوتی (صفحه‌ای که به تولید صدا کمک می‌کند)

The soundboard of the harp was intricately carved and decorated.

صفحه‌ی صوتی چنگ به‌طرز پیچیده‌ای حکاکی‌شده و تزئین‌شده بود.

He carefully cleaned the soundboard of his violin to maintain its clarity.

او بادقت صفحه‌ی صدای ویولن خود را تمیز کرد تا شفافیت آن حفظ شود.

noun countable

کارت صدا، کارت صوتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The soundboard on my computer is not working properly.

کارت صوتی کامپیوترم به‌درستی کار نمی‌کند.

The soundboard in my car is giving me trouble.

کارت صدا در ماشینم مرا به دردسر می‌اندازد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soundboard

  1. noun (music) resonator consisting of a thin board whose vibrations reinforce the sound of the instrument
    Synonyms:
    sounding-board

ارجاع به لغت soundboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soundboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soundboard

لغات نزدیک soundboard

پیشنهاد بهبود معانی