فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sown

soʊn səʊn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شکل سوم فعل sow

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She carefully sown the flower seeds into the soil.

او با دقت دانه‌های گل را در خاک کاشت.

He sown the wildflower seeds in the meadow.

او دانه‌های گل وحشی را در چمنزار کاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sown

  1. verb place (seeds) in or on the ground for future growth
    Synonyms:
    planted seeded spread scattered disseminated broadcasted strewn propagated implanted grown germinated
    Antonyms:
    harvested reaped
  1. adjective sprinkled with seed
    Synonyms:
    seeded

ارجاع به لغت sown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sown

لغات نزدیک sown

پیشنهاد بهبود معانی