Suppliant

ˈsʌpliənt ˈsʌpliənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
خواهش‌کننده، مستدعی، درخواست‌کننده، خواهش‌گر، متقاضی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the suppliants that were lined up in front of the gate
- متقاضیانی که جلو دروازه صف کشیده بودند
- the suppliant words of the widow
- کلمات دادخواهانه‌ی آن بیوه‌زن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suppliant

  1. noun One who humbly entreats
    Synonyms: beggar, supplicant, petitioner, suitor, asker, prayer, beseecher, seeker, solicitor, requester
  2. adjective Humbly entreating
    Synonyms: supplicant, supplicatory

ارجاع به لغت suppliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suppliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suppliant

لغات نزدیک suppliant

پیشنهاد بهبود معانی