همزمان، هماهنگ
The synchro movements were graceful and elegant.
حرکات همزمان، زیبا و ظریف بودند.
The synchro swimmers moved in perfect unison.
شناگران همزمان و در هماهنگی کامل حرکت کردند.
همگامساز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The synchro helps to ensure that all parts of a system are working together harmoniously.
همگامسازی کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که تمام بخش های یک سیستم بهطور هماهنگ با هم کار میکنند.
The synchro is an essential part of many electronic systems.
همگام سازی، بخش ضروری بسیاری از سیستمهای الکترونیکی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «synchro» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synchro