آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ شهریور ۱۴۰۴

    Synchro

    ˈsɪŋkrəʊ ˈsɪŋkrəʊ

    معنی synchro | جمله با synchro

    adjective

    همزمان، هماهنگ

    The synchro movements were graceful and elegant.

    حرکات همزمان، زیبا و ظریف بودند.

    The synchro swimmers moved in perfect unison.

    شناگران همزمان و در هماهنگی کامل حرکت کردند.

    noun

    همگام‌ساز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The synchro helps to ensure that all parts of a system are working together harmoniously.

    همگام‌سازی کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که تمام بخش های یک سیستم به‌طور هماهنگ با هم کار می‌کنند.

    The synchro is an essential part of many electronic systems.

    همگام سازی، بخش ضروری بسیاری از سیستم‌های الکترونیکی است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد synchro

    1. noun a system consisting of a generator and a motor so connected that the motor will assume the same relative position as the generator; the generator and the motor are synchronized
      Synonyms:
      selsyn

    سوال‌های رایج synchro

    معنی synchro به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی synchro در زبان فارسی به «هماهنگی» یا «همزمان‌سازی» ترجمه می‌شود.

    «Synchro» کوتاه‌شده‌ی واژه‌ی synchronization است و به معنای انجام همزمان یا هماهنگ چند فعالیت، رویداد یا فرآیند به کار می‌رود. این واژه معمولاً در زمینه‌های فنی، ورزشی، موسیقی و علوم کاربرد دارد و نشان‌دهنده‌ی هماهنگی دقیق و هم‌زمانی بین عناصر مختلف است. برای مثال، جمله‌ی The swimmers practiced a synchro routine for the competition به معنای «شناگران یک برنامه هماهنگ برای مسابقه تمرین کردند» است. در اینجا، «synchro» نشان‌دهنده‌ی هماهنگی کامل حرکات بین اعضای تیم است تا اجرای آن دقیق و منظم باشد.

    کاربرد «synchro» محدود به ورزش نیست و در فناوری و علوم نیز دیده می‌شود. در مهندسی و فناوری اطلاعات، «synchro» به معنای همگام‌سازی داده‌ها یا سیستم‌ها است. به عنوان مثال، The files need to be kept in synchro across all devices یعنی «فایل‌ها باید در همه دستگاه‌ها همزمان و هماهنگ نگه داشته شوند». این کاربرد نشان می‌دهد که «synchro» در مدیریت اطلاعات و عملیات‌های دیجیتال نیز اهمیت دارد و باعث بهینه‌سازی عملکرد و جلوگیری از خطا می‌شود.

    از نظر روانشناسی و اجتماعی، مفهوم «synchro» نشان‌دهنده‌ی هماهنگی گروهی و همکاری مؤثر است. در محیط‌های کاری، آموزشی یا هنری، توانایی ایجاد هماهنگی بین افراد، گروه‌ها یا بخش‌های مختلف می‌تواند به موفقیت و کارآمدی بیشتر منجر شود. این ویژگی اهمیت «synchro» را در تیم‌سازی، پروژه‌های گروهی و فعالیت‌های دسته‌جمعی نشان می‌دهد.

    از نظر زبان‌شناسی، «synchro» یک اختصار یا شکل کوتاه شده است که معنای خود را از synchronization گرفته و به عنوان یک اصطلاح رایج در مکالمات غیررسمی، فنی یا ورزشی استفاده می‌شود. استفاده از شکل کوتاه آن باعث می‌شود که عبارت در گفتار سریع یا نوشتار مختصر قابل کاربرد باشد و به راحتی توسط شنونده یا خواننده درک شود.

    «synchro» عبارتی است که هماهنگی، همزمانی و انطباق دقیق فعالیت‌ها یا فرآیندها را نشان می‌دهد. آشنایی با این واژه به زبان‌آموزان و حرفه‌ای‌ها کمک می‌کند تا مفاهیم هماهنگی گروهی، هماهنگی فنی و همگام‌سازی را بهتر درک کرده و در محیط‌های ورزشی، تکنولوژیک و هنری از آن استفاده کنند.

    ارجاع به لغت synchro

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «synchro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synchro

    لغات نزدیک synchro

    • - sync or synch
    • - syncarpous
    • - synchro
    • - synchro-
    • - synchrocyclotron
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.