شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (verb): take down
ورزش (در کشتی) (عمل) بر زمین زدن، خاک کردن، به زمین کوبیدن
The takedown was so powerful, it shook the entire wrestling mat.
خاک کردن آنقدر قدرتمند بود که تمام تشک کشتی را تکان داد.
The coach praised the wrestler's technique during the takedown.
مربی از تکنیک کشتیگیر در حین بر زمین زدن تمجید کرد.
انگلیسی آمریکایی انتقاد شدید، خوارسازی، پستسازی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The critic's takedown of the movie was scathing.
انتقاد شدید فیلم توسط منتقد بسیار تند بود.
The takedown of the politician's latest speech was ruthless.
انتقاد شدید آخرین سخنرانی این سیاستمدار بیرحمانه بود.
انگلیسی آمریکایی سرنگونی (با حملهی پلیس)
The takedown of the drug cartel disrupted their criminal activities in the city.
سرنگونی کارتل موادمخدر فعالیتهای مجرمانهی آنها را در شهر مختل کرد.
The takedown of the notorious gang leader was a major victory for law enforcement.
سرنگونی رهبر بدنام باند یک پیروزی بزرگ برای اجرای قانون بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «takedown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/takedown