آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • Collocations
    • Idioms
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ اسفند ۱۴۰۳

    Than

    ðn ðn

    معنی than | جمله با than

    conjunction preposition A1

    نسبت به، از (برای ایجاد ارتباط بین دو بخش مقایسه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    "a" is taller than "b".

    «الف» از «ب» بلندتر است.

    I love coffee more than tea.

    من قهوه را بیشتر از چای دوست دارم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She arrived later than others.

    نسبت به دیگران دیرتر آمد.

    I am elder than her.

    من از او مسن‌ترم.

    conjunction preposition A2

    از (همراه با more و less برای مقایسه اندازه و مقدار استفاده ‌می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    I received more than I anticipated.

    من بیشتر از چیزی که پیش‌بینی کرده بودم، دریافت کردم.

    I paid less than I should have.

    من کمتر از چیزی که باید پرداخت کردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The project took more time than I thought.

    این پروژه بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم زمان برد.

    conjunction preposition A1

    تا، که، تا اینکه، به‌ جز، غیر از

    None other than Hassan could do it.

    کسی جز حسن نمی‌توانست آن کار را انجام بدهد.

    anywhere else than at home

    هر جای دیگر به جز خانه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    (J.Keats) other woe than ours

    اندوه‌هایی سوای اندوه ما

    Scarcely had I seen her than she spoke to me.

    هنوز درست او را ندیده بودم که (تا او را دیدم) با من حرف زد.

    Hardly had I opened the window than the bird flew out.

    تا پنجره را باز کردم، پرنده بیرون پرید.

    a writer than whom there is none finer

    نویسنده‌ای که بهتر از او وجود ندارد

    پیشنهاد بهبود معانی

    Collocations

    no fewer than

    نه کمتر از، کم نه، کم نبودند کسانی که

    more by luck than judgement

    بیشتر به خاطر شانس تا درایت

    no less a person than...

    کسی به شان و مقام ...

    more than pleased (or sorry, etc.)

    بسیار خشنود (یا متأسف و غیره)

    none other (than)

    هیچ‌کس دیگر (حاکی از تعجب)

    Collocations بیشتر

    rather than

    در عوض، به‌جای، به‌جای اینکه

    Idioms

    better late than never

    دیر شدن (اتفاق افتادن) بهتر از هرگز نشدن است.

    on more scores than one

    به دلایل مختلف، به چندین و چند دلیل

    their bark is worse than their bite

    هیاهو می‌کنند؛ ولی کاری از ایشان ساخته نیست، فقط هارت‌و‌پورت می‌کنند، سر و صدایشان از صدمه و زیانشان بیشتر است.

    better safe than sorry

    کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند، احتیاط بهتر از پشیمانی در آخر کار است.

    better to light a candle than to curse the darkness

    به جای شکوه و انتقاد باید کار مثبت کرد

    Idioms بیشتر

    bite off more than one can chew

    لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

    someone's bark is worse than his or her bite

    هارت‌وپورت او زیاد است، اهل عمل نیست ولی سروصدایش زیاد است

    blood is thicker than water

    رشته‌های خویشاوندی از روابط دیگر پایاتر و قوی‌ترند.

    there are more ways than one to skin a cat

    (این کار را) از چندین راه می‌توان انجام داد، می‌توان بامبول زد

    better the devil you know than the devil you don't

    آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است

    easier said than done

    (آنچه که) گفتنش آسان و انجامش دشوار است

    the eyes are bigger than the stomach

    آرزوهای انسان همیشه بیش از نیاز واقعی اوست

    larger than life

    خارق‌العاده، ابر روال، فوق‌العاده

    there is more to it than meets the eye

    از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد بیشتر است، باطن امر پردامنه‌تر از ظاهر آن است

    the pen is mightier than the sword

    قلم از شمشیر نیرومندتر است.

    more often than not

    اغلب، اکثراً، معمولاً

    nothing short of (or nothing less than)

    همان‌قدر، کمتر نه، همانند

    as often as not (more often than not)

    اکثراً، بیشتر اوقات

    no sooner said than done

    گفتن همان و انجام شدن همان، تا گفته شد انجام شد

    no sooner ... than

    فوراً، بلافاصله، به مجرد اینکه، تا

    actions speak louder than words

    دو صد گفته چون نیم کردار نیست، به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست، از حرف تا عمل فاصله بسیار است

    rather you than me

    دوست ندارم جای شما باشم، خوب است که جای شما نیستم، خوشحالم که جای شما نیستم، چه خوب که مثل شما نیستم، خیلی خوب است که در شرایط شما نیستم

    ارجاع به لغت than

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «than» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/than

    لغات نزدیک than

    • - thallus
    • - thames
    • - than
    • - than imports
    • - thanat-
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.